مولانا محمدشریف وادقانی
« وادقان »، روستایی است در منتها الیه کوههای مرکزی ایران، جایی که بعد از آن کمکم کویر مرکزی ایران آغاز میشود و به همین خاطر این روستا و مردمانش هم ویژگیهای کویر را دارند و هم ویژگیهای کوهستان. از آنجا که نسبت به روستاها و آبادیهای همجوار خود به نوعی مرکزیت داشته، تاریخ و اوضاع اجتماعی پر فرازو نشیبی را تجربه کرده که به شدت متاثر از اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران بوده است. مولانا محمدشریف وادقانی مولانا محمدشریف وادقانی مولانا محمدشریف وادقانی
جمعیت این روستا در تابستان حدود سه هزار نفر و در زمستان کمتر است. دارای محله ها و دشت های مختلفی است. محلههای این روستا عبارتند از محله بالا، محله پایین، محله قلعه (قدیمیترین محله)، محله نسا، محله مبار، محله پشت باغها. دشتهای این روستا عبارتند از دشت پایین، دهنوی،خسروآباد، وزه، درچشمه، درآسیاب، نر پرجون و عباسآباد. از نظر توسعه و امکانات دارای سه مدرسه، درمانگاه، مرکز مخابرات، صندوق قرض الحسنه، شرکت تعاونی، نانوایی، حمام عمومی، آب لوله کشی، شبکه فاضلاب، برق و در آیندهی نزدیک هم گاز رسانی به این روستا تکمیل خواهد شد. دارای دو تشکل مذهبی به نام های هیات حضرت ابوالفضل (ع) میباشد. مولانا محمدشریف وادقانی مولانا محمدشریف وادقانی
وادقان دارای یک مسجد، حسینیه میباشد. امامزاده احمد ابن موسی یکی از نوادگان امام موسی کاظم(ع) در این روستا دفن شده که اخیرا زیارت و بارگاه ایشان در دست تجدید بنا میباشد. همچنین نزدیک سی تن از جوانان این روستا برای دفاع از کشورمان شهید شدهاند که یادشان گرامی باد.
به گواه سنگ نوشتهای قدیمی نام این روستا « بادقان » بوده که بعدا به وادقان تغییر پیدا میکند. منهای محتوای این سنگ نوشته که باید در فرصتی جداگانه به آن پرداخت، وجود چنین سنگ نوشتهای در نوع خود قابل توجه و اهمیت است. این سنگ نوشته بنای یادبود مرد بزرگ و دانشمندی است از اهالی همین روستا. علاوه بر این سنگ نوشته به گواه اسناد موجود، حدود ۴۸۰ سال قبل، در این روستا کودکی به دنیا میآید که بعدها به « مولانا محمد شریف وادقانی» معروف می شود. شریف وادقانی شاعر و ادیبی همتراز شاعران هم عصر خود میشود. چندی پیش دیوان این شاعر بزرگ، از روی نسخه اصلی آن که در کشور هند بوده، تصحیح و منتشر شده است. مولانا محمدشریف وادقانی مولانا محمدشریف وادقانی
به گواه چنین شخصیتهایی میتوان گفت که این روستا از نظر علم، فرهنگ و ادب جایگاه قابل توجهی داشته است. در ۷۰-۵۰ سال اخیر، از نظر اجتماعی با مسایل خاصی مواجه بوده و هست که متاسفانه اثرات ناخوشایندی بر روستا داشته با این حال از نظر فرهنگی پویا بوده است. وادقان جزو اولین روستاهای کشور است که صاحب نشریه به شکل امروزی و تشکلهای فرهنگی میشود و حتی جزو اولین روستاهای کشور است که دارای سایت اینترنتی میباشد. با وجود مشکلات زیادی که وجود داشته تعدادای از فرزندان این روستا دارای مراتب علمی قابل توجهی شدهاند که هرکدامشان در گوشه و کناری از این دنیا مشغول فعالیت هستند.
تا قبل از انقلاب ایران، روستا به واسطه کدخدا اداره میشده است که در همه امور حرف آخر را میزدهاست. مردمان این روستا روزگار خویش را با کشاورزی و دامپروری میگذراندهاند. در زمستانها که کارشان سبکتر میشده، در آفتابروها و در شب نشینی های زمستانه بزرگترها آنچه را که از تاریخ، فرهنگ و گذشتهی روستا میدانستند برای جوانترها و فرزندان خود بازگو میکردند و به همین روش هویت مردم این روستا نسل به نسل انتقال پیدا میکرده است. اما کمکم شرایطی رخ میدهد که دیگر مردم در آفتاب روها جمع نمیشوند و دیگر کسی به شب نشینیهای زمستانه نمیرود. نسلی از پدربزرگ هایی که هراز چند گاهی خبر رفتنشان را می شنویم آخرین نسلی بودند که خیلی چیزها از وادقان میدانستند ولی متاسفانه این فرصت پیش نیامد تا آنچه را شنیده بودند و میدانستند برای فرزندان و جوانترها بازگو کنند و همین جا است که گسست تاریخی بزرگی بوجود میآید و هویت مردمان این روستا با چالش مواجه شد. البته این اتفاق برای کل کشورمان، ایران، افتاد. این اتفاق چیزی نبود جز همان تقابل سنت و مدرنیسم و اینکه ما ایرانیها نتوانستیم آنگونه که شایسته بود در برابر این موضوع، هم فرهنگ و هویت خودمان را حفظ کنیم و هم با مظاهر پیشرفت صنعتی و فرهنگی دنیای پیرامون خودمان کنار بیاییم و آنها را به کار بگیریم. تلویزیون آمد و مردم بهویژه کودکان و نوجوانان به خاطر تازگی، آن را بر شنیدن حرفهای پدر بزرگها ترجیح دادند. البته تلویزیون ( به عنوان نمایندهای از رسانهها)، ابزارها و تکنولوژی های جدید به خودی خود نگران کننده نبوده و نیستند بلکه چگونگی مواجهه و استفاده ما ایرانی ها باعث بوجود آمدن چالشهایی شده و میشود. به عبارت دیگر اگر طوری برنامه ریزی میشد که پدربزرگها حرفهای خود را از تلویزیون میزدند شاید امروز به این شکل با بحران هویت در ایران مواجه نمیشدیم. شاید بتوان و حتما هم میتوان هویت و اصل خویش را با استفاده از همین فن آوریها حفظ کرد و بر اساس همین دیدگاه بر آن شدیم تا در دنیا و فنآوری وب و اینترنت آفتاب رویی درست کنیم تا دوباره مردم روستایمان جمع شوند تا هرکسی هر چیزی از وادقان میداند بگوید. مولانا محمدشریف وادقانی مولانا محمدشریف وادقانی
روزگاری کوچه پس کوچههای این روستا پر بود از هیاهوی کودکانی که پابرهنه بر مرکبهای چوبین خود سوار بودند و میتاختند. کودکان دیروز این روستا امروز هر کدامشان در شهر و دیاری زندگی میکنند و آنقدر از هم دور شدهاند که اگر روزی به تصادف در جایی مثل مترو، رستوران و … در کنار هم قرار بگیرند، شاید ندانند و به یاد نیاورند که روزگاری را در روستایی به نام وادقان با هم همبازی بودهاند. در زمستانها و بویژه ایام نوروز کوچهها پر بوده از بچههایی که «پلبازی»، «الک دولک»، «قلعه بازی»، «اسب و چره» ، «هفت سنگ» بازی میکردند. دختران در روزها قالی میبافتند و شبها «یه قل دو قل» بازی میکردند.
دیدگاهتان را بنویسید